Contacts
صفحه اصلی پورتال | صفحه اصلی تالار | ثبت نام | اعضاء | گروه ها | جستجو | پرسش و پاسخ | فروشگاه الکترونیکی | خرید پستی بازی های کامپیوتری





صفحه اول انجمنها -> بازیها و پروژه های در دست تولید -> war in camp
 

ارسال يك موضوع جديد   پاسخ به يك موضوع ديدن موضوع قبلي :: ديدن موضوع بعدي
برو به صفحه قبلي  1, 2

نويسنده
پيغام
SMOKE_UNITY
بازی ساز
بازی ساز


تاريخ عضويت: 4 شنبه 14 بهمن 1388
تعداد ارسالها: 229


جمعه 26 شهريور 1389 - 17:42
پاسخ بصورت نقل قول
ممنونم.در چند روز اینده حتما عکس های بیشتری خواهم گزاشت .و وقتی هم که کار مدل سازی رو شروع کردیم باز هم شما ها رو در جریان خواهم گزاشت.منتظر عکس های بیشتر باشید.

_________________
خدايا ميترسم از صورت هايي كه لبخند ميزنند اما نگاه مهرباني ندارند.
ارسال  بازگشت به بالا
ديدن مشخصات كاربر ارسال پيغام خصوصي
 

نويسنده
پيغام
SMOKE_UNITY
بازی ساز
بازی ساز


تاريخ عضويت: 4 شنبه 14 بهمن 1388
تعداد ارسالها: 229


شنبه 27 شهريور 1389 - 17:29
پاسخ بصورت نقل قول
سلام امروز براتون چند تا طرح sketch مي زارم و بايد بگم كه داستان بازي كلا تغيير كرده و محور داستان رو قاچاق و قاچاقچي ميچرخه.هي سياست لعنتي
تصوير اول:

تصوير دوم :

تصوير سوم:

تصوير چهارم:
ارسال  بازگشت به بالا
ديدن مشخصات كاربر ارسال پيغام خصوصي
 

نويسنده
پيغام
محمد روحیان
بازی ساز
بازی ساز


تاريخ عضويت: 3 شنبه 15 دي 1388
تعداد ارسالها: 137
محل سكونت: قم


1 شنبه 28 شهريور 1389 - 07:35
پاسخ بصورت نقل قول
خيلي خوب شد ولي فكر كنم رو تصوير دوم و سوم خيلي كار نشده!
با آرزوي موفقيت!!! Very Happy
ارسال  بازگشت به بالا
ديدن مشخصات كاربر ارسال پيغام خصوصي
 

نويسنده
پيغام
SMOKE_UNITY
بازی ساز
بازی ساز


تاريخ عضويت: 4 شنبه 14 بهمن 1388
تعداد ارسالها: 229


شنبه 8 آبان 1389 - 09:12
پاسخ بصورت نقل قول
سلام به همه
بعد از مدت ها کار و تلاش و فراز ونشیب بالاخره داستان بازی تموم شد.
البته بازم ممکنه داستان تغییر کنه یا اسم داستان عوض بشه.
به حر حال امیدوارم دیگه مشکل سیاسی نداشته باشد.
داستان نویسی این بازی هم به عهده اقای امینی بود .اقای سجادی به دلیل مشکلات شخصی نتونستن همکاری رو ادامه بدهند.
داستان از دو بخش تشکیل میشه.
داستان اولیه به همراه ضحنه های سینمایی شروع و پایان بازی و بخش دوم که عملیات داخله بازی هست.
البته بخش دوم ممکن هست تغییراتی داشته باشه.
من فقط به این دلیل این داستان رو گزاشتم تا دیگر بازی سازها با روند کار ما اشنا باشند.
شاید دیگر داستان ها رو اینقدر کامل نگم.
از فردا اندک مشکلات داستان با نظرات شما بر طرف میشه و کار طراحی و کانسپ شروع میشه.

بخش اول داستان :



خارجی - روز - بازار مریوان
مردم در حال خرید در بازار هستند و به اینطرف و آنطرف میروند ، مردی که صورت خود را پوشانده است با سرعت از داخل مغازه ای خارج میشود و در حالی که به مردم در حال تردد برخورد میکند با سرعت از درب اصلی بازار خارج میشود و ناگهان انفجاری روی میدهد ؛ همه ی مردم شروع به جیغ زدن و به اطراف فرار کردن میکنند و سقف بازار سنتی مریوان فرو میریزد .
داخلی - روز - سوئیت هتل
مردی قد بلند که چهره اش رو به سمت تلوزیون است در حال دیده اوضاع است و اخبار را میشنود.
صدای تلویزیون : صبح امروز حمله ای تروریستی
صحنه هایی از امدادگران که کشته ها را حمل میکنند
ادامه صدای تلوزیون( مونولوگ روی تصویر ) : در بازار شهر مریوان رخ داد در این حمله تروریستی که در آن شخصی یکی از مغازه های بازار را منفجر کرده است متاسفانه 63 نفر از هم میهنانمان شهید و حدود 130 نفر هم زخمی شده اند که حال 23 نفر از آنان وخیم اعلام شده
تصویری از کمک امدادگران و مردم زیر آوار
خارجی - روز - عمارت وزارت اطلاعات ایران
جلسه ای در وزارت اطلاعات تشکیل شده است و تعدادی از سرهنگهای وزارت اطلاعات در حال صحبت کردن با یکدیگر هستند
سردارسید حسن حسینی: طبق اطلاعاتی که داریم گروه تروریستی مهی الدین وابسته به نیروهای اسراییل پشت این کار بودند
سرداری دوم : هدف این گروه ایجاد نا امنی در شهرهای جنوبی مثل مریوانه که دولت هزینه ی زیادی رو به خاطر امنیت توی این شهر ها انجام دادن
سرهنگ محمد غضنفری: این گروه متاسفانه هیچ راهی رو به جز جواب دادن برای ما نزاشته
سرهنگ تلفن را برمیدارد و خطاب به شخص پشت تلفن تصاویر رو بفرست به صفحه ی من
بعد از چند ثانیه تصاویر روی ویدئو پروژکتور می افتد .
سرهنگ : ما تصاویری رو از ماهواره دریافت کردیم که توی اون جنوب شهر شوش رو میتویند به عنوان پایگاه گروهک تروریستی ببینید
غضنفری: طبق محاسباتی که مهندسین و طراحان حملات ما انجام دادند ما میتونیم توی دو ساعت این گروه تروریستی رو منحل کنیم و پایگاهشون رو نابود کنیم.
ناگهان تلفن زنگ میزند و سرهنگ حسینی تلفن را برمیدارند و بعد از چند ثانیه
سرهنگ که جا خورده است : بفرستش به مانیتور
تصویر مانیتور : چند نفر که صورت خود را بسته اند اسلحه را روی سر یک گروگان نگه داشته اند
شخصی که اسلحه در دستش است شروع به صحبت کردن میکند.
تروریست : ما محمود بنایی ، نماینده ی مجلس شهر مریوان رو گروگان داریم و اگه تا دو ساعت دیگه سانتری فیوژ های نیروگاه بوشهر از کار نیوفتند ما جلوی چشم یک سوم مردم دنیا نماینده ی مجلس رو با خفت تمام میکشیم ، فقط دو ساعت فرصت دارید.
چند ثانیه سکوت بر اتاق حکمفرما میشود.
یکی از سرهنگها : ما نمیتونیم سانتری فیوژ های نیروگاه بوشهر رو از کار بندازیم
یکی دیگر از سرهنگها : همینطور نمیتونیم بزاریم این اتفاق به شکل مستقیم روی اینترنت پخش بشه ؛ تبعات این اتفاق روی قدرت کشور و امنین ملی کم نیست
سرهنگ اول : اما نیروگاه بوشهر مهمتره
سرهنگ دوم : من با این موافق نیستم این میتونه ضربه ی بزرگی به کشور ...
سرهنگ غضنفری وسط حرف دو سرهنگ میپرد : آقایون ، ما الان توی یه وضعیت پیش بینی نشده هستیم ، و به این صورت نمیتونیم امروز رو رد کنیم ، مطمئنا وقت این صحبتها رو هم نداریم ،
سرهنگ تلفن را برمیدارد : صدا و تصویر نماینده مجلس رو آنالیز کنید تا واقعی باشه.
سردار حسینی : ما باید تمام اطلاعات رو دسته بندی کنیم ، ما نمیتونیم جلوی پخش این اطلاعات رو توی اینترنت بگیریم ، این گروه از سرورهای نظامی اسراییل استفاده میکنه ، همینطور نمیتونیم اجازه ی تعطیلیه نیوگاه و یا کشته شدن نماینده ی مجلس مریوان رو بدیم .
ناگهان تلفن زنگ میزند و سردار غضنفری تلفن رابرمیدارد.
سردار : بله آقای رییس جمهور ، خیالتون راحت باشه ما از تمامی امکاناتمون برای مهار اتفاق امروز استفاده میکنیم.
سردار غضنفری کمی فکر میکند : به نظر من وقت استفاده از کد 28 رسیده، همه موافقید؟
همه ی افراد سکوت میکنند .
سردار : از کد 28 استفاده میکنیم.
خارجی - جنوب شوش - روز
کد 28 ( همان مردی که تلوزیون را نگاه میکرد) با چتر به پشت تپه های محوطه ی نظامی میرسد و فرودمیاید .
خارجی - پشت تپه - همان موقع
کد 28 به آرامب خود را به گوشه ای که دید کافی روی محوطه را داشته باشد میرساند و با دوربین خود نگاه میکند .
دوربین از تعداد بالای افراد داخل محوطه و تجهیزات نظامی ای که پرچم اسراییل روی آن دیده میشود خبر میدهد.
بی سیم 28 : کد 28 صدامو داری؟
کد 28 : دریافت شد.
صدای پشت بی سیم : ما فقط دو ساعت فرصت داریم ، تو باید محمود بنایی رو که عکش رو روی جی پی اس برات فرستادیم زنده بیرون بیاری
کد 28 :مفهوم شد

>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>طراحی بازی <<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<.

اتفاقات دموی آخر بازی :

خارجی _ پله های منتهی به پشت بام - روز
کد 28 سریعا به همراه محمود بنایی از پله ها بالا میرود و خود را به پشت بام میرساند و میخواهد خود را به هلی کوپتر برساند که یکی محمود بنایی را گروگان میگیرد ، کد 28 نیز اسلحه را به سمت مرد گروگان گیر نگه میدارد .
کد 28 : تیر من خطا نمیره.
گروگان گیر : برام مهم نیست ، من نمیزارم از اینجا بری بیرون.
کد 28 نشانه گیری میکند : خودت خواستی .
کد 28 شلیک میکند و باعث کشته شدن گروگان گیر میشود و به همراه محمود بنایی سوار بر هلی کوپتر محل را ترک میکنند و در لحظه ی آخر کد 28 بمب را فعال کرده و مقر گروهک تروریستی را منفجر میکند و با هلی کوپتر به همراه محمود بنایی از محیط فرار میکند.


پایان مرحله اول دیگه!!!!!!!

بخش دوم داستان


تمامی مراحل حالت جاسوسی دراد و هیچ یک از سربازها نیباید سربازی مرده را رویت کنند وگرنه خبر میدهند و بازی کننده بازنده معرفی میشود.
زیر عملیاتها:
رسیدن به اتاق مانیتورینگ و خاموش کردن دوربینها
در این قسمت سرهنگ از جی پی اس و راهنمایی های مقر پلیس برای رسیدن به محل هدف استفاده میکند و راهنمایی میگیرد و بر حسب اتفاق این جی پی اس از بین میرود و باعث میشود تا از این به بعد سرهنک تنها و با کمک قوه ی تخیل خود به راه خود ادامه دهد و به اتاق مانیتورینگ برسد و با کشتن همه ی افراد داخل آن ساختمان دوربینها و مانیتورها زرا از کار بیندازد.
رسیدن به ژنراتور اصلی و قطع برق
چون اتفاقات در شب رخ میدهند و برای ایجاد بلبشو سرهنگ خود را به قسمت برق میرساند و برق کل پایگاه را بعد از کشتن تعداد زیادی از نگهبانان ژنراتور قطع میکند و باعث ایجاد جالت بلبشو در مقر میشود
در این ماموریت رفتار سرهنگ مثل بقیه ی نگهبانان است و سرهنگ لبایهای خود را با لباسهای یکی از سرباز ها عوض میکند و به راحتی در میان شلوغی قدم میزند.و خود را به ساختمانهای مجاور میرساند.
رسیدن به اتاق تجهیزات و برداشتن مقدار زیادی محموله و ایجاد انفجار در آنجا
سرهنگ یک جایی میرسد و خود را روبروی یک نگهبان میبیند ولی اسلحه اش تمام میسشود و با استفاده از نیروی رزمی خود را زنده نگه میدارد و به همین علت تصمیم میگیرد برود و از اسلحه خانه مقداری اسلحه بردارد و بعد آنجا را به انفجار بکشاند .
در این قسمت و ماموریت سرهنگ هیچ اسلحه ای ندارد و فقط با مخفی شدن باید از کنار نگهبانان که حواسشان نیست تردد کند واگر نگهبانان انها را ببینند وی کشته میشود.در اینجا با گروگان گرفتن شخصی از وی اطلاعات دریافت میکند قصد آنرا میکند که محموله های نظامی را منفجر کند که سرباز را برای حس انسان دوستی بیهوش میکند از آنجا خارج میکند و سپس آنجا را مفجر میکند با این حالت برق که وصل شده است ،آژیر پایگاه به صدا در میاید و باعث میشود تا چند ساعتی سرهنگ خود را مخفی نگه دارد تا آبها از آسیاب بیفتد و پس از مدتی خود را به تیمور برساند.
رسیدن به یکی از سرکرده های اصلی به نام تیمور و کشتن آن و پیدا کردن جای نگهداری سرهنگ ربوده شده.
سرهنگ خود را به زیر زمینی مخفی میرساند و داخل ان میشود و پس از گذشتن از دالاب ها و کشتن افراد زیادی به تیمور میرسد و با آن جنگ میکند و قبل از کشتن وی از آن جای سرهنگ ربوده شده را میپرسدو خود را به ساختمان مذکور میرساند و
بمبگذاردی در همه ی قسمتهای ساختمان آخر
در این قسمت چند نقطه و طبقه از ساختمان با محموله ای که سرهنگ از اسلحه خانه برداشته است بمبگذاری میشود و اماده به کار میشوند برای 20 دقیقه س بعد
نجات سرهنگ
در این قسمت از بازی سرهنگ خود را به ساختمان محل نگهداری سرهنگ ربوده شده میرساند و پس از کشتن افراد زیادی به اتاقی میرسد که سرهنگ ربوده شده داخل آن است اما ناگهان تمامی در های خروجی قفل میشوند و باعث میشود تا سرهنگ و سرهنگ ربوده شده در یک اتاق بزرگ گیر بیفتند
ناگهان یک بمب فعال میشود و مانیتوری که جلوی سرهنگ است روشن میشود و سرکرده ی اصلی داخل مانیتور با سرهنگ صحبت میکند
سرکرده اصلی به لهجه ای عربی بهه زبان فارسی :
آفرین ،آفرین کار خوبی بود که تونستی خودتو تا اینجا برسونی اما اینجاشو فکر نکرده بودی که تا دو دقیقه با تشعشعات سنگین پروتونی به جهنم میری
و مانیتور خاموش میشود
در این قسمت که دوربین حرکت بدی دارد و تکانهای شدید در آن محسوس و ملموس است سرهنگ باید در عرض دو دقیقه درب ها را با کد شکنی باز کند به طوری که 6 در ، در اطراف وجود دارند و باید به ترتیب خاصی باز شوند تا ارتشاعات پروتونی متوقف گردند.
فرار از ساختمان قبل از انفجار:
در این جا سرهنگ دربها را باز میکند و یک اسلحه به سرهنگ روبده شده میدهد و با اسکورت یکدیگر خود را به پشت بام میرسانند تا با هلی کوپتری که قرار است نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران میفرستد از آنجا دور شوند و فرار کنند و این اتفاق میافتد و قبل از انفجار هر دوی آنها سوار هلی کوپتر از آنجا دور میشنود.

یک تصویر از محیط :
چون تصویر از صفحه بزرگتر هست ممکنه مدیر سایت این تاپیک رو حذف کنه بخاطر همین لینک عکس در صفحه جدا گانه رو می زارم
برای دیدن عکی به لینک زیر برید
http://upload.bazisaz.com/images/untitlkxk.jpg
فقط و فقط عکس هست.نه سایتی در کاره و نه تبلیغاتی
ارسال  بازگشت به بالا
ديدن مشخصات كاربر ارسال پيغام خصوصي
 

نمايش نامه هاي ارسال شده قبلي:   
ارسال يك موضوع جديد   پاسخ به يك موضوع    صفحه 2 از 2 تمام ساعات و تاريخها بر حسب 3.5+ ساعت گرينويچ مي باشد
برو به صفحه قبلي  1, 2


 
پرش به:  


شما نمي توانيد در اين انجمن نامه ارسال كنيد.
شما نمي توانيد به موضوعات اين انجمن پاسخ دهيد
شما نمي توانيد نامه هاي ارسالي خود را در اين انجمن ويرايش كنيد
شما نمي توانيد نامه هاي ارسالي خود را در اين انجمن حذف كنيد
شما نمي توانيد در نظر سنجي هاي اين انجمن شركت كنيد


unity3d

بازگردانی به فارسی : علی کسایی @ توسعه مجازی کادوس 2004-2011
Powered by phpBB © 2001, 2011 phpBB Group
| Home | عضويت | ليست اعضا | گروه هاي كاربران | جستجو | راهنماي اين انجمن | Log In |