[ashkan_203]

تو بازي هايي كه تو ايران ساخته ميشه جاي يه بازي مبارزه اي مثل تيكن و كمبات كمه !
به همين دليل من به اين فكر افتادم يه داستان تر و تميز بنويسم و اين جور سبكي رو در بيارم
خب من يه هفته است كه دست به كار شدم و مقدار قابل توجهي پيش رفتم
برنامه نويسي كار طبق معمول ماله خودمه و اگه آقايون موسيقي دان ما رو جز خودشون بدونند آهنگسازي كار و همين طور صدابرداري و صداگذاري كار هم مال خودمه
ايم وسط دو چيز مي مونه و اونم آرتيست و همين طور مدلسازه !
خب من خودم مي تونم كارهاي آرتيست رو هم انجام بدم اما اگه يه آرتيست خوب گيرم بياد كارهاي هنريش رو به او مي دم !
خب طراحي كاركترها اصلي ترين بخش كاره چون من خودم نمي تونم يه مدل ساز عالي باشم
اما فعلا تنهايي مي سازم و كار رو ادامه مي دم
از دوستاني هم كه مدلسازند و ما رو قابل مي دونند دعوت به همكاري دارم
فعلا من براي هر كاركتر يك بيپد ساختم و ازشون رندر گرفتم تا بتونم حركت هام رو روشون پياده كنم و برنامه اش هم پشت سرش بنويسم
داستان بازي هم خرد خرد ميگم تا بفهميد اوضاع از چه قراره فقط اينو يادم رفت بگم تو بازي هشت بازيكن داريم كه هر كدوم قابليت هاي به خصوصي دارند مثل دستمال انداختن و سيگار دود كردن و اين حرف ها..
اينم يه شات از صفحه اول بازي مي ذارم تا نگيد كار الكيه

[عماد11]

با سلام , موضوع بازی جالبه اما اسمش یکم ناجوره ؛ راستی در مورد موتور بازی و این که 2بعدی یا 3بعدی است چیزی نگفتی .

[armin_evil]

يه ايده نو بكر..فقط مثه شمشير دو لبست هم ميتونه پر طرفدار باشه هم پر از منتقد يه جورايي ريسك با ارزشيه!!!

[MahanGM]

ashkan_203, از رو صفحه اول بازي كه چيزي نميشه فهميد

احتمالا هم با گيم ميكر داري كار ميكني

>>لات هاي حشمت آباد<< فكر نميكني اسمش بد آموزي داره.

فكر كن ازت بپرسن اولين بازي كه تموم كردي چي بوده بعد تو برگردي بگي لات هاي حشمت آباد !!! بعد ملت فكر ميكنن تو دار و دسته ارازل و اوباش بودي
اسمش رو بذار دار و دسته حشمت آباد.

[ashkan_203]

بابت نظراتي كه داديد ممنونم نامش رو تغيير دادم
در ضمن بگم كه دارم دوبعدي مي سازم موتور پايه هم گيم ميكره

[ashkan_203]

اينم يه تيكه از داستان بازي:

30 سال پیش اطراف قلعه دزبر که در فاصله ی 1000 متری شهر هرسین بود حشمت مغفرت جو خانه ای ساخت، خانه ای که مجوز ساخت نداشت چون کاربری زمین این خانه کشاورزی بود و حق هیچگونه ساخت و ساز در این زمین وجود نداشت اما حشمت خان اینکار را کرد!
حشمت خان بازنشسته ی ارتش بود و از بی پولی این کار رو کرد چون زمین های این ناحیه متعلق به کسی نبود.
کم کم این حرف بین مردم افتاد و کسانی که توانایی ساخت یا خرید خانه یا زمین نداشتند به این منطقه آمدند و هر کدام زمینی غصب کردند و با خشت و گل خانه ساختند. و محله ای به وجود آوردند که به احترام حشمت خان آن را حشمت آباد نامیدند.
این منطقه جز اراضی شهری به حساب نمی آمد به همین دلیل آب و برق و گاز و تلفنی وجود نداشت که مردم بتوانند از آن استفاده کنند . آب مردم از چشمه ای تامین می شد که پای قلعه بود و حالا مرکز محله قرار داشت ، آب این چشمه به قدری زیاد بود که نهری از آن روان می شد و به طرف مزارع کشاورزی می رفت. گاهی اوقات مردهای محل دور هم جمع می شدند و جلوی نهر را می گرفتند و توی آب شنا می کردند.
مردم این محله خیلی با هم دعوا می کردند و سر موضوع کوچکی به جان هم می افتادند و با هم قهر می کردند; در این مواقع بود که آقای خلیل حاجی زاده که به عمو خلیل معروف بود دست به کار می شد و طرفین دعوا را با هم آشتی می داد . عمو خلیل بزرگ محل بود و به او کدخدا خلیل هم می گفتند ، او آدم خیلی دقیق و نکته سنجی بود و همیشه تصمیم درست را می گرفت. عمو خلیل سمسار بود و با این کار خرج زندگی اش را در می آورد. او از سر ناچاری به این محل آمده بود چون قبل از اینکه به این محل بیاد پسرش با موتور به یک پیرمرد زده بود و او را کشته بود و فرزندان پیر مرد هم شرط رضایت دادن به پسر عمو خلیل را رفتن خانواده عمو خلیل به حشمت آباد گذاشته بودند. پسر عمو خلیل جلیل نام داشت. او بر عکس عمو خلیل خیلی حقه باز بود.در عین حال او شاگرد اول بود و همیشه مورد تحسین معلم ها قرار می گرفت اما اصلا نگاه کتاب هاش نمی کرد و همیشه مطالب رو سر کلاس ها می گرفت. تفریح های او یا موتور سواری بود یا نشستن پای کامپیوتر و چت کردن ، از وقتی که اونا به حشمت آباد آمده بودند او تفریحی نداشت چون او نمی توانست پای کامپیوتر بشیند چون برق نبود و نمی توانست موتور سواری هم بکند چون حشمت آباد خیابان درست و حسابی نداشت. او به خاطر اینکه اوقات فراغتش را پر کند از عمو خلیل خواست تا با مردم پول روی هم بگذارند و یک موتور برق برای محله بخرند . پیشنهاد او با استقبال عمو خلیل و مردم روبرو شد و مردم حشمت آباد یک موتور برق خریدند . در حالیکه مردم حشمت آباد خیلی زود از هم دلگیر می شدند و با هم دعوا می کردند اما در کارهای محله خیلی با هم هماهنگ و هم صدا بودند . آنها با کمک هم خیابان های محل را تعمیر کردند ، تلفن کشیدند یک ISP تاسیس کردند و خیلی کارهای دیگر. خلاصه تو این سی سال حشمت آباد به محله ای تبدیل شده که تو قشنگی نظیر نداره و به یک محله ی مدرن تبدیل شده و این کار ها فقط به خاطر زحمات عمو خلیل و اتحاد مردم محله است . اونا حتی الان شبکه ی حشمت آباد را روی ماهواره می برند و برای خودشون تیم فوتبال و بسکتبال و والیبال و ... توی لیگ برتر دارند و حتی تیم فوتبالشون تو جام باشگاههای جهان اول شده است.
حالا حشمت آباد سالانه جهانگردهای زیادی رو جذب می کنه و نصف این جهانگردها به خاطر زیبایی و امکانات این شهر می آیند و نصف دیگر به خاطر قلعه دزبر!
از اين به بعد هر دفعه يه تيكه از داستان را مي ذارم

اينم لوگوي بازي:

[king of the kings]

اين بازي لينك نداره؟

[ashkan_203]

نه متاسفانه
هنوز ساختش تموم نشده
به خاطر پروژه هاي ديگه اي كه گروهي كار كردم و الانم رو خط كنكورم ميشه گفت ساختش روي استند بايه!!!!!!!
ايشالله بعدها با يه كمي تغيير اساسي كاملش مي كنم